اگر کسی خودش را از دیگران بهتر بداند، جز مستکبرین است
تاریخ انتشار: ۱ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۴۶۴۰۴
حجتالاسلام حسینی قمی در محفل معارفی حرم مطهر حضرت معصومه در ادامه تبیین درسهایی از نهج البلاغه به خطبه قاصعه امام علی علیه السلام در رابطه با موضوع تکبر و استکبار اشاره نمود و اظهار داشت: امیرالمومنین علی علیه السلام در ادامه این خطبه در اشاره به داستان حضرت موسی و فرعون به پایان بد انسانهای مستکبر اشاره میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: زمانی که حضرت موسی (ع) بر فرعون وارد شدند، با او شرط کردند؛ اگر میخواهی ملک و عزتت دوام داشته باشد، باید به خدا ایمان بیاوری و فرعون در پاسخ با تمسخر به اطرافیانش گفت اینان برای من شرط میگذارند؛ فرعون با توجه به تکبر، غرور، ثروت و قدرتی که در اختیار داشت، وضع فقیرانه حضرت موسی را مسخره میکرد.
حسینی قمی با بیان اینکه مستکبران و طاغوتهای عالم همواره طبقات پایین را کوچک، ذلیل و حقیر میبینند، اظهار داشت: یکی از بهانههای فرعون و طاغوتیان در مواجهه با انبیای الهی، همین فقدان ثروت و شوکت و نبود طلا و جواهرت بود؛ چرا که اینان طلا، جواهرات، ثروت و قدرت را از همه چیز با عظمت تر میبینند.
وی ضمن تأکید بر اینکه قدرت و ثروت هیچ عزت و برتری برای انسان نمیآورد، در ادامه تبیین فرازهایی از خطبه قاصعه تصریح کرد: امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند؛ خداوند متعال اگر میخواست میتوانست زمانی که پیامبری را به رسالت مبعوث میکند، طلاها و گنجهای ناب زمین و باغهای بزرگ را در اختیار او قرار دهد.
این کارشناس مذهبی افزود: امام علی علیه السلام در ادامه خطبه قاصعه بر این نکته تأکید میکنند که ایمان به پیامبری که گنجها و طلاهای ناب و حیوانات زمین در اختیارش باشد، ارزشی ندارد؛ چرا که این ایمان، ایمان به طلا، نقره و ثروتهای دنیا و جبروتهای ساختگی است.
وی با بیان اینکه طاغوتها در گستره تاریخ همواره به دنبال ساختن شوکت و جبروت ظاهری بودند، خاطرنشان کرد: طاغوتهای عالم هیچ گاه نفوذ معنوی در دل مردم نداشتند و همواره با ثروت و قدرت خود را در دل عدهای دنیازده و دنیاپرست جای دادند.
حسینی قمی یادآور شد: وقتی حضرت موسی (ع) و هارون برای دعوت فرعون به یکتاپرستی رفتند، کسی او را به کاخ فرعون راه نمیداد؛ تا اینکه فرعون از احوالات حضرت موسی (ع) با خبر شد و برای خنده، سرگرمی و دست انداختن حضرت موسی (ع) اذن ورود داد. والا فرعون کسی نبود موسی و هارون را بپذیرد.
وی تمسخر مستضعفین و فقرا را رویکرد تمام طواغیت و فرعونیان تاریخ دانست و تصریح کرد: اگر پیامبری مبتنی بر شکوه و عظمتهای ظاهری دنیا و مال و ثروتهای زمینی به رسالت مبعوث میشد، ایمان آوردن به او ارزشی نداشت؛ آزمون الهی محقق نمیشد، پاداش دادن به خوبان معنا نمییافت و وعدههای الهی فایدهای نداشت؛ هنر این است که انسان به کلام انبیا ایمان بیاورد نه قدرت و شکوه ظاهری ایشان.
این کارشناس مذهبی به روایتی در رابطه با دلایل بنا شدن کعبه در سرزمین سخت و خشک اشاره نمود و با تأکید بر اینکه گرمای طاقت فرسا و سخت سرزمینی که کعبه در آن قرار دارد، خود آزمونی الهی است تا انسان فقط و فقط بیت الله و خدا را ببیند.
حسینی قمی نهجالبلاغه را دریایی از نورانیت معارف دانست و با بیان اینکه خداوند متعال به جای قدرت، ثروت و جبروت ظاهری چهار موهبت به انبیای الهی داده است، یادآور شد: انبیای الهی صاحبان قدرت در اراده هستند و با ارادهای پولادین در مقابل دشمنانشان که از نزدیکترین افراد به ایشان بودند، ایستادند.
وی قناعت و عزت نفس و دوری از دنیا را رمز پیروزی پیامبران الهی توصیف نمود و اذعان داشت: عالمان ربانی که وارثان پیامبران الهی هستند، نفوذشان در میان مردم باید با کلام و معنویت و اراده پولادینشان باشد نه با تظاهر به قدرت، ثروت و جبروت ظاهری؛ بزرگان ما در طول تاریخ اینگونه دلهای مؤمنین را به سمت خدا هدایت نمودند.
این کارشناس مذهبی در ادامه به سیره علما در گذرگاههای مختلف تاریخی اشاره نمود و با تأکید بر اینکه زندگی عالمان بزرگترین تبلیغ برای ایشان است، ابراز داشت: اگر انبیای الهی قدرتهای استثنایی و نیروهای فوق العاده و ملک وسیعی داشتند؛ ایمان به ایشان کاری نداشتند و فوری همه به ایشان ایمان میآوردند.
وی در بخش پایانی سخنان خود به جایگاه ارزشمند چهل حدیث امام خمینی (ره) اشاره نمود و آن را نه تنها نسخه بلکه داروی بیماریهای روحی انسان دانست و افزود: عمل به چهل حدیث اخلاقی مسیری روشن برای ساختن زندگی ایمانی است.
حسینی قمی به حدیثی نبوی مرقوم در چهل حدیث امام خمینی (ره) اشاره نمود و با بیان اینکه کسی که به دیگران بگوید نابود و جهنمی هستید، خودش از دیگران به هلاکت نزدیک تر است، خاطرنشان ساخت: امام صادق علیه السلام در روایتی میفرمایند؛ اگر کسی خودش را از دیگران بهتر بداند، جز مستکبرین است.
منبع: خبرگزاری مهرمنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: علی علیه السلام علیه السلام اشاره نمود انبیای الهی حسینی قمی حضرت موسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۴۶۴۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانهای رساند؟
همشهری آنلاین: رحیمعلی خرم مقاطعهکار معروف زمان پهلوی و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) در آن زمان، روزگاری یک کارگر ساده آسفالتکار بوده که بواسطه آشنایی اتفاقی با مادر شاه به یک سرمایهدار بزرگ تبدیل شد. رحیمعلی فرزند بیکعلی حدود سال 1300 در روستای کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. او در جوانی با هدف یافتن شغل و کسب درآمد راهی تهران شد و به لطف جثهای قوی و نیرومند در یک پروژه آسفالتکاری در پایتخت به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از قضا این گروه آسفالتکار یکی از روزها برای ترمیم معابر کاخ سلطنتی به سعدآباد رفتند و همان جا نقطه آغاز ارتباط خرم با دربار پهلوی بود چرا که مادر شاه در محوطه کاخ وی را دید و همان روز او را به حضور خود فراخواند. گفته میشود علت راهیابی خرم به دربار، روابط غیر عادی او با ملکه مادر بوده است. به این ترتیب آشنایی رحیمعلی خرم با مادر شاه نقطه آغاز ترقی او بود و از این زمان، این شخص به حکم ارتباط و وابستگی به مادر شاه، وارد چرخه فاسد حاکمیت پهلوی شد و به سرعت با برادران شاه وارد روابط اقتصادی شد. او با محمودرضا پهلوی و حمیدرضا پهلوی رابطه نزدیکی داشت و حتی قرار بود پسر خرم با دختر حمیدرضا ازدواج کند. داستان آشنایی رحیم علی خرم با مادر شاه در کتاب «من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم با جزئیات بیشتری آمده است. نویسنده این کتاب، اسکندر دلدم از افراد مورد وثوق دربار پهلوی و از نزدیکان دولتمردان این رژیم بوده است. او به دلیل شغل خبرنگاریاش، ارتباطات وسیعی با دربار و مقامهای تراز اول کشور داشته است. دلدم در خاطراتش در کتاب«من و فرح پهلوی» آورده است: مادر شاه، اکثر شبها در کاخ اختصاصی خود مجلس بزم به راه میانداخت و با آن سن زیاد به سه چیز علاقه داشت. یکی مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیمالجثه که آخرین آن، رحیمعلی خرم، مقاطعه کار معروف و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) بود. دوم به «سگ» علاقه مفرطی داشت و همیشه در اطراف او، حتی روی پاها و در بغلش چندین سگ از نژادهای مختلف دیده میشد. سومین سرگرمی مادر شاه، برپایی مجالس طرب بود. پای ثابت مجالس بزم و طرب ملکه مادر، خواننده کهن سال و قدیمی «ملوک ضرابی» بود که چندین مدال درجه اول همایون (مدالی که معمولا به فرماندهان عالی رتبه ارتش و رجال درجه اول سیاسی داده می شد) از شاه و مادرش گرفته بود! مادر شاه یک شوهر رسمی به نام آقای ملک پور داشت. من ملک پور را از نزدیک میشناختم. ملک پور علاوه بر کارها و مشاغلی که داشت، در کار خرید و فروش اتومبیل دست دوم نیز فعالیت می کرد و پاتوق او، نمایشگاه مرحوم شعبان رحیمی پور در ضلع جنوبی میدان فردوسی بود. بسیاری از رجال و امرای ارتش چون سپهبد کمال و سپهبد وشمگیر هم بعداز ظهرها در این نمایشگاه فعالیت اقتصادی داشتند. ماجرای آشنایی ملکه مادر با رحیمعلی خرم نیز بسیار خواندنی و جالب است. رحیمعلی خرم،کارگر ساده (آسفالت کار) بود و هیکل درشت و نخراشیدهای داشت. یک روز که خیابانهای کاخ سعدآباد را تجدید آسفالت میکردند، رحیمعلی خرم پس از کار زیاد و بعد از صرف ناهار مشغول چرت زدن و استراحت زیر یکی از درختهای محوطه کاخ سعدآباد بوده که از قضای روزگار، شاهین بخت و اقبال در اطراف هیکل نتراشیده و نخراشیده او به پرواز در میآید و مادر شاه که همراه با ندیمهاش از آن محل عبور میکرده و چشمش به هیکل غیرعادی کارگری که در آن آفتاب نیمروز به حالت طاق باز(!) خوابیده و دستمالش را هم روی صورتش کشیده بود، میافتد و بلافاصله میگوید این مرتیکه پدرسوخته را به کاخ اختصاصی بیاورید تا ببینم به چه جرئتی به این وضع فجیع(!) در ملأ مادرشاه خوابیده است! فورا رحیمعلی را بلند میکنند و به حضور والده مکرمه شاهنشاه میبرند و از همین لحظه، زندگی رحیمعلی دگرگون و کارگر آسفالت کار مبدل به بزرگترین مقاطعهکار آسفالت کار دستگاهها و ادارات دولتی میشود. خرم پس از این دیدار، مورد توجه مادر شاه قرار گرفته و به زودی صاحب مکنت و ثروت فوقالعادهای میشود. رحیمعلی خرم بعدها، محل کارگاه آسفالتپزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمینهای اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک، زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند، میربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود، مورد تجاوز قرار میداد.
رحیمعلی خرم که در آغاز به عنوان مقاطعهکار آسفالت به ثروتاندوزی میپرداخت، کمی بعد با رانتخواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره در کتاب«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» مینویسد: «یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیتها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابانهای تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعهکار [که نام او رحیمعلی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آنقدر بود که مقاطعهکار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابانهای تهران را عهدهدار گردد. مقاطعهکار فوق، خیابانها را لکهگیری میکرد و در برخی خیابانها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت میریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالتها درمیآمد و چالههایی در خیابانها ایجاد میکرد که رانندگی در خیابانهای تهران مسئله شده بود و زیانهای فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد میکرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعهکار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت میداشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعهکار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعهکار ایرادی وارد شد.»
رحیمعلی خرم با اشرف پهلوی هم رابطه خوبی داشت. ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامهنگار و نویسنده، نماینده مجلس شورای ملی و از کارگزاران رژیم پهلوی، در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» در اینباره مینویسد: «یک روز که والاحضرت اشرف میخواست به اروپا برود خرم بیش از یکصد هزار دلار... از تمام صرافیهای تهران خرید و جمع کرد یعنی هشت میلیون ریال آن روز خرج کرد. آن اسکناسها را در بسته مخصوصی پیچید و به فرودگاه رفت و دست والاحضرت را ماچ کرد و آن بسته را تقدیم نمود.» در سال 1341 و در دوران نخستوزیری علی امینی، خرم به اتهام یک کلاهبرداری کلان به مبلغ 23 میلیون تومان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بازداشت شد. جالب این که در زندان نیز فسادهای خرم ادامه داشت. عمیدی نوری در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» به این نکته هم اشاره میکند و مینویسد: «در مدتی که خرم در زندان بود شبها به خارج از توقیفگاه خود میرفت و مشغول کسب بود. روزها هم توقیفگاه او در حقیقت محل کار او شده بود. خدا میداند در همان محل توقیفگاه او متجاوز از 40 میلیون تومان قرارداد مقاطعهکاری آسفالت با او بسته شد.» اما سرانجام با وساطت دربار و به ویژه ملکه مادر و برادران شاه از این اتهام فارغ شد. عمیدی نوری درباره حمایتهای خاندان سلطنتی از خرم هم مینویسد: «وقتی پرونده آسفالت تهران در دیوان کیفر به شدت تحت رسیدگی بود، بازپرس دستور توقیف خرم و دفاتر او را داده بود، اما دربار برای فرار او دست و پا میزد زیرا بعضی از شاهپورها و اشرف در کارهای او شرکت داشتند.» به این ترتیب رحیمعلی خرم با اتکا به پشتوانهای قوی همچنان میتازید. او در طول حکومت پهلوی با حمایتهای آشکار و پنهان خاندان پهلوی به ثروت افسانهای دست یافته بود که او را در دریف افراد با نفوذ در بسیاری از معادلات اقتصادی کشور قرار میداد و خرم از حیف و میل و پایمال کردن بیت المال ابایی نداشت. سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعبه سوم دادگاه انقلاب رحیمعلی خرم را نمونه بارز مفسد فی الارض شناخت و به حکم این دادگاه خرم در سحرگاه 19 اردیبهشت 1358 به جوخه اعدام سپرده شد.
کد خبر 848155 منبع: همشهری آنلاین برچسبها تاریخ - اسناد پهلوی خبر ویژه کتاب - تاریخ تاریخ انقلاب اسلامی ایران تاریخ عمومی ایران فساد